کد خبر: ۳۱۱۲۵۶
تاریخ انتشار : ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۰:۰۱

هنــد  و  پاکستــان توان و تجهیزاتی که محک خورد!

 
 
امین‌الاسلام تهرانی
در تاریخ ۷ مه ۲۰۲۵ (۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴)، دولت هند عملیاتی نظامی تحت عنوان «سِندور» را علیه پاکستان انجام داد که هدف آن زیرساخت‌های گروه‌های تروریستی لشکر طیبه و جیش محمد در مناطق تحت کنترل پاکستان و جامو و کشمیر بود. این حمله پاسخی مستقیم به حمله پهلگام در سال ۲۰۲۵ بود که توسط جبهه مقاومت انجام شد و منجر به کشته شدن تعدادی از گردشگران غیرمسلمان از جمله ۲۶ هندی و یک شهروند نپالی شد. هند پاکستان را به حمایت از این مهاجمان متهم کرد، اما پاکستان این اتهامات را قاطعانه رد کرد. این تنش‌ها باعث شد که بحران جدی بین دو کشور شکل بگیرد و به عنوان بخشی از نزاع دیرینه کشمیر مطرح شود. از سوی دیگر، پاکستان اعلام کرد که حملات هند به مناطق غیرنظامی، شامل مساجد و مناطق مسکونی، صورت گرفته و در این حملات ۲۶ غیرنظامی از جمله یک کودک کشته شدند. نخست‌وزیر پاکستان، شهباز شریف، این حملات را اقدامی جنگی خواند و وعده پاسخ قاطع به آن داد. در ادامه، پاکستان نیز به تلافی حملات هند دست زد و گزارش شد که توپخانه پاکستان باعث کشته شدن چند غیرنظامی هندی شده است، که این روند تنش‌ها و درگیری‌ها را بیش از پیش افزایش داد و وضعیت منطقه را بحرانی‌تر کرد.
تنش‌های اخیر میان هند و پاکستان یکی از شدیدترین برخوردهای نظامی میان این دو قدرت هسته‌ای در سال‌های اخیر به شمار می‌رود که با وجود اعلام آتش‌بس فوری، به دلیل وجود اختلافات عمیق و ریشه‌ای میان دو کشور، این آتش‌بس شکننده و موقت به نظر می‌رسد و احتمال تکرار درگیری‌ها همچنان بالاست. این درگیری‌ها اهمیت خاصی در سطح نظامی داشتند، چرا‌که برای نخستین‌بار نبردی واقعی میان جنگنده‌های نسل ۴.۵ از جمله مدل‌های پیشرفته «J۱۰C» ساخت چین و «رافال» ساخت فرانسه در میدان جنگ رخ داد، که نشان‌دهنده ارتقاء سطح فناوری و تاکتیک‌های هوائی هر دو طرف بود. علاوه‌بر این، هر دو کشور به طور همزمان از تسلیحات شرقی و غربی استفاده کردند که این موضوع، این نبرد را به فرصتی برای آزمایش قابلیت‌ها و کارایی تجهیزات نظامی پیشرفته تبدیل کرد؛ تجهیزاتی که سازندگان آن‌ها مدت‌ها منتظر فرصتی برای سنجش عملکردشان در شرایط واقعی میدان جنگ بودند. با گذشت چند روز از شروع این منازعه، کارشناسان نظامی و تحلیلگران استراتژیک با دقت در حال بررسی نوع و کیفیت تسلیحات به‌کار رفته و نیز نتایج تاکتیکی این حملات هستند تا مشخص کنند کدام طرف توانسته است با استفاده از فناوری و استراتژی بهتر، برتری قابل‌توجهی کسب کند. در نهایت، این منازعه نه‌تنها ابعاد نظامی بلکه پیامدهای سیاسی و منطقه‌ای گسترده‌ای به همراه داشت که می‌تواند تأثیر عمیقی بر ثبات امنیتی جنوب آسیا و روابط دو کشور در آینده داشته باشد.
پرتوی بر تجهیزات پاکستان
درگیری‌های اخیر میان هند و پاکستان نه‌تنها یکی از شدیدترین تنش‌های نظامی بین دو کشور هسته‌ای بوده، بلکه به واسطه استفاده گسترده و پیشرفته از تجهیزات نظامی، به یکی از پیچیده‌ترین و بزرگ‌ترین نبردهای هوائی در سال‌های اخیر تبدیل شده است. طبق گزارش‌های رسانه‌ای و اظهارات مسئولان محلی، ارتش پاکستان در این نبرد به طور گسترده‌ای از مجموعه‌ای متنوع و مدرن از تسلیحات چینی و غربی بهره برده است؛ از جمله استفاده رسمی برای نخستین‌بار از جنگنده‌های نسل جدید چینی J۱۰C که به «اژدهای پرتوان» معروف هستند، و نیز جنگنده‌های مشترک پاکستانی-چینی JF۱۷ «تندر» که نشان‌دهنده همکاری نزدیک نظامی بین دو کشور است. علاوه‌بر این، نیروی هوائی پاکستان همچنان مجهز به جنگنده‌های آمریکایی اف-۱۶ و هواپیماهای قدیمی میراژ فرانسوی است، هرچند استفاده رسمی از این هواپیماها در درگیری اخیر تأیید نشده است. در حوزه تسلیحات موشکی، پاکستان از موشک‌های دوربرد هوا به هوای پیشرفته چینی مانند PL-۱۲ و PL-۱۵ بهره گرفت که نقش مهمی در مقابله با نیروهای هوائی هند ایفا کردند و نشان‌دهنده توانمندی تکنولوژیکی این کشور است. همچنین، استفاده از پهپادهای ترکیه‌ای «سونگار» و پهپادهای دیگر ناشناخته، بیانگر رویکرد پاکستان در بهره‌گیری از فناوری‌های نوین پهپادی برای انجام حملات دقیق و اطلاعاتی است که دامنه درگیری را فراتر از نبردهای هوائی معمولی برده است. این ترکیب پیشرفته و متنوع از تسلیحات و فناوری‌ها، نبرد را به عرصه‌ای برای آزمون واقعی قدرت نظامی و فناوری‌های دفاعی تبدیل کرده است، به طوری که تحلیلگران نظامی در سطح جهانی با دقت عملکرد و تأثیر هر یک از این تجهیزات را بررسی می‌کنند تا نقاط قوت و ضعف هر دو طرف را بهتر بشناسند و آینده تنش‌ها و رقابت‌های منطقه‌ای را پیش‌بینی کنند. در نهایت، این درگیری نشان‌دهنده تغییرات اساسی در نحوه جنگ‌های مدرن است که ترکیبی از فناوری‌های شرقی و غربی را در صحنه نبرد واقعی به نمایش گذاشته و پیامدهای گسترده‌ای برای استراتژی‌های نظامی و تعادل قدرت در جنوب آسیا به همراه دارد.
تجهیزاتی که هند رو کرد
بر‌اساس گزارش روزنامه «واشنگتن پست»، در جریان درگیری دو روزه اخیر میان هند و پاکستان، ارتش هند از جنگنده‌های چندمنظوره فرانسوی «داسو رافال» بهره برد که به موشک‌های پیشرفته مشترک انگلیسی-فرانسوی «سایه طوفان» و همچنین موشک‌های هوا به زمین «هامر» ساخت فرانسه مجهز شده بودند. این جنگنده‌ها نقش کلیدی در حملات هوائی هند داشتند و توانستند توان رزمی بالایی را به نیروی هوائی این کشور ببخشند. علاوه‌بر این جنگنده‌های فرانسوی، هند همچنان از جنگنده‌های روسی میگ و سوخوی نیز در عملیات‌های خود استفاده می‌کند که نشان از ترکیب متنوع تجهیزات هوائی این کشور دارد. در کنار جنگنده‌ها، ارتش هند از پهپادهای انتحاری «اسکای استرایکر» نیز برای حملات دقیق به اهداف در خاک پاکستان و به‌ویژه پناهگاه‌های گروه‌های تروریستی در کشمیر بهره برد. این پهپادها که طراحی و ساخت اولیه آنها توسط اسرائیل انجام شده و در هند مونتاژ می‌شوند، نقش مهمی در عملیات‌های هوائی هند ایفا کردند و به عنوان یکی از عوامل کلیدی موفقیت در این درگیری‌ها شناخته شدند. همچنین، در حوزه دفاع هوایی، هند از سامانه‌های پیشرفته روسی اس-۴۰۰ استفاده می‌کند که توان مقابله با انواع تهدیدات هوائی را فراهم می‌کند. علاوه‌بر این، سامانه‌های بومی «آکاش- ان‌جی» و «باراک-۸» نیز بخشی از تجهیزات دفاعی هند هستند که اولی مختص موشک‌های کوتاه‌برد و محصول شرکت هندی بهارت الکترونیک است و دومی سامانه‌ای دوربرد ساخته شده به صورت مشترک بین هند و اسرائیل محسوب می‌شود و پوشش گسترده‌ای برای دفاع هوائی فراهم می‌آورد. در کنار این نبردهای هوائی پیچیده، نیروهای زمینی دو کشور نیز به استفاده از سلاح‌های سبک، توپخانه و تجهیزات مرزی پرداختند؛ اما تمرکز اصلی و مهم‌ترین بخش منازعه، جنگ موشکی و نبرد در آسمان بود که توجه جهانی را به شدت به خود جلب کرد و نشان‌دهنده توانمندی‌های نظامی و تکنولوژیکی دو قدرت بزرگ منطقه‌ای بود. این درگیری همچنین به عنوان نمونه‌ای از نبردهای مدرن میان دو کشور هسته‌ای با استفاده از فناوری‌های پیشرفته به‌شمار می‌رود که اهمیت استراتژیک و نظامی بالایی در سطح جهانی دارد.
کسی دست بالا را داشت؟
از سال ۲۰۱۹ تاکنون، هند و پاکستان به شکل چشمگیری توان نظامی خود را ارتقا داده‌اند و هر دو طرف به تسلیحات پیشرفته‌تری مجهز شده‌اند که شامل هواپیماها، موشک‌ها و پهپادهای جدید است. این روند تقویت نظامی نتیجه تنش‌ها و رویارویی‌های نظامی مکرر این دو کشور در منطقه جنوب آسیاست. هند با بهره‌گیری از حمایت گسترده کشورهای غربی، به‌ویژه آمریکا و فرانسه، به طور مداوم زرادخانه خود را توسعه داده و تجهیزاتی با فناوری روز دنیا به دست آورده است که به ارتقای قابلیت‌های دفاعی و تهاجمی این کشور کمک شایانی کرده است. 
در مقابل، پاکستان برای افزایش توانمندی‌های نظامی و دفاعی خود به طور عمده بر همکاری‌های نظامی و تسلیحاتی با چین تکیه کرده است که طی سال‌های اخیر به یکی از شرکای اصلی تأمین تجهیزات و فناوری نظامی این کشور تبدیل شده است. این وابستگی نظامی پاکستان به چین موجب شده که این کشور بتواند در مقابل پیشرفت‌های نظامی هند، به نوعی توازن قوا را حفظ کند و جایگاه خود را در منطقه تثبیت نماید. طبق گزارش مرکز تحقیقات بین‌المللی صلح استکهلم که در «فایننشیال اکسپرس» منتشر شده است، بیش از ۸۰ درصد از تسلیحات و تجهیزات نظامی پاکستان از چین تأمین می‌شود و این امر نشان‌دهنده عمق روابط دفاعی دو کشور است. به طور دقیق‌تر، هند دارای تعداد زیادی توپخانه،‌ تانک، جنگنده و کلاهک‌های هسته‌ای است که از نظر کمی بیشتر از پاکستان است، اما پاکستان نیز با بهره‌گیری از تکنولوژی‌های چینی، سعی دارد جایگاه خود را در برابر هند تقویت کند و توان مقابله در نبردهای احتمالی را داشته باشد.
با وجود برتری قابل توجه هند در نیروی انسانی و تجهیزات نظامی متعارف، تحلیل‌گران و کارشناسان نظامی معتقدند که توازن قدرت در جنوب آسیا همچنان نسبتاً حفظ شده و نبردهای اخیر نیز این واقعیت را تأیید کرده‌اند. جنگ دو روزه اخیر میان این دو کشور نشان داد که علی‌رغم برتری عددی و تکنولوژیکی هند، پاکستان با استفاده از تجهیزات نظامی پیشرفته ساخت چین توانسته ضربات مهم و مؤثری به هند وارد کند. مقامات پاکستانی اعلام کرده‌اند که در جریان این درگیری‌ها حداقل پنج جنگنده هندی، از جمله سه جنگنده فرانسوی رافال، توسط نیروی هوائی پاکستان ساقط شده‌اند. این ادعا البته از سوی هند رد شده، اما گزارش‌های رسانه‌ای بین‌المللی از جمله خبرگزاری رویترز حاکی از آن است که مقامات آمریکایی نیز تایید کرده‌اند جنگنده‌های J۱۰C ساخت چین توسط پاکستان، حداقل دو هواپیمای نظامی هند را سرنگون کرده‌اند. همچنین، گزارش‌هایی از مناطق جامو و کشمیر مبنی‌ بر سقوط سه جنگنده وجود دارد که با ادعاهای پاکستان همخوانی دارد. شبکه بی‌بی‌سی نیز ویدیوهایی از لاشه یکی از جنگنده‌های رافال سقوط کرده در پنجاب هند را منتشر کرده است که صحت این ادعاها را تا حدی تأیید می‌کند. علاوه ‌بر این، وزیر خارجه پاکستان، اسحاق دار، در جلسه پارلمان این کشور خبر داده که ارتش پاکستان حداقل ۲۵ پهپاد مهاجم ارتش هند را ساقط کرده است که اکثریت این پهپادها ساخت اسرائیل بوده‌اند. این موفقیت‌ها نشان می‌دهد که پاکستان نه تنها در بخش هواپیماهای سرنشین‌دار، بلکه در جنگ‌های پهپادی نیز دست بالا را داشته است. در گذشته، پاکستان بیشتر به جنگنده‌های آمریکایی اف-۱۶ وابسته بود، اما در طی سال‌های اخیر، روند تغییر استراتژیک به سمت استفاده گسترده از تجهیزات چینی در ارتش این کشور به وضوح دیده می‌شود که تأثیر زیادی در بهبود توانمندی‌های نظامی پاکستان داشته است.
از لحاظ تاکتیکی، یکی از نکات برجسته جنگ‌های اخیر استفاده گسترده پاکستان از پهپادها بود؛ به طوری که در شب ۹ مه، پاکستان با به‌کارگیری حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ پهپاد در یک عملیات هماهنگ شناسایی و جمع‌آوری اطلاعات الکترونیکی (SIGINT) به عمق خاک هند نفوذ کرد. هدف این عملیات تحریک سیستم‌های دفاع هوائی هند برای فعال کردن رادارها و پرتاب موشک‌های رهگیر بود تا بدین وسیله اطلاعات دقیق و حیاتی درباره موقعیت و کارایی این سیستم‌ها به دست آید. این اقدام هوشمندانه و نوآورانه موجب شده است که پاکستان در زمینه جنگ پهپادی نسبت به هند برتری پیدا کند و تاکتیک‌های جدیدی را به‌کار گیرد که در درگیری‌های آینده می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا کند. از سوی دیگر، رسانه‌های منطقه‌ای مانند «العربی الجدید» با تأکید بر تاثیرگذاری تسلیحات چینی در نبرد اخیر، افزایش قابل توجه سهام شرکت‌های صنایع دفاعی چین را به عنوان نشانه‌ای از موفقیت این کشور در بازار تسلیحات نظامی جهانی تحلیل کرده‌اند. هو شیجین، سردبیر سابق روزنامه «گلوبال تایمز»، معتقد است که موفقیت‌های نظامی پاکستان با استفاده از تجهیزات چینی، نشان‌دهنده پیشرفت چشمگیر صنایع نظامی چین فراتر از سطح روسیه و فرانسه است و این موضوع می‌تواند نگرانی‌ها درباره وضعیت امنیتی منطقه‌ای، به‌ویژه در رابطه با تایوان، را افزایش دهد. این روند رشد فناوری و صادرات نظامی چین احتمالاً باعث افزایش سهم این کشور در بازارهای جهانی تسلیحات خواهد شد، به خصوص که بسیاری از کشورها به دنبال گزینه‌های مقرون به صرفه‌تر و انعطاف‌پذیرتر برای جایگزینی جنگنده‌ها و تجهیزات نظامی خود هستند و به همین دلیل به سمت چین روی آورده‌اند. مشابه تجربه موفق پهپادهای بیرقدار ترکیه در جنگ قره‌باغ که باعث افزایش تقاضای جهانی شد، جنگ اخیر میان هند و پاکستان نیز می‌تواند نقطه عطفی در افزایش محبوبیت و سهم چین در بازار جهانی تسلیحات باشد.
این آتشِ زیر خاکستر 
تا کی ادامه خواهد داشت؟
کشمیر، که اکنون به عنوان یکی از مهم‌ترین و پیچیده‌ترین مناطق شبه‌قاره هند شناخته می‌شود، در دامنه‌های مرتفع کوه‌های هیمالیا و در شمال غربی هند واقع شده است. این منطقه در سال ۱۸۴۶ میلادی، در دوره‌ای که هند تحت استعمار بریتانیا بود، به عنوان یک ایالت رسمی شکل گرفت؛ ایالتی که تحت حاکمیت مهاراجه‌های هندو و با حمایت انگلیسی‌ها اداره می‌شد. با این حال، قدمت تاریخی کشمیر بسیار بیشتر از این تاریخ است و پیشینه آن به دوران باستان بازمی‌گردد؛ تا حدی که هرودوت، تاریخ‌نگار معروف یونانی که در قرن پنجم پیش از میلاد زندگی می‌کرد، به این منطقه اشاره کرده است. اهمیت تاریخی کشمیر به وسیله آثار ابوریحان بیرونی، دانشمند و هندشناس برجسته ایرانی، که نزدیک به هزار سال پیش نوشته‌های ارزشمندی درباره هند و کشمیر برجای گذاشته، نیز به خوبی نشان داده می‌شود. این منطقه نه‌تنها از نظر جغرافیایی بلکه از نظر تاریخی و فرهنگی نیز یکی از کلیدهای مهم درک تحولات جنوب آسیا به شمار می‌رود و محل تقاطع تمدن‌ها و مذاهب مختلف بوده است.
در سال ۱۸۴۶ و به دنبال معاهده امریتسر، حکومت کشمیر توسط انگلیسی‌ها به گلاب سینگ، مهاراجه ثروتمند و هندو مذهب واگذار شد و وی سلسله‌ دگرا را در این منطقه بنا نهاد. در طول حکومت این سلسله، مسلمانان اکثریت جمعیت کشمیر به شدت تحت فشار و سرکوب قرار گرفتند و تبعیض‌های فراوانی را متحمل شدند که به نارضایتی و تنش‌های عمیق دامن زد. پیش از تقسیم هند و پاکستان، ایالت کشمیر شامل پنج بخش اصلی بود و بر اساس سرشماری‌های انجام شده در اوایل دهه ۴۰ میلادی، جمعیت این ایالت حدود چهار میلیون نفر تخمین زده شده که ۷۷ درصد آن را مسلمانان، ۲۰ درصد را هندوها و ۳ درصد را پیروان دیگر مذاهب تشکیل می‌دادند. این ترکیب جمعیتی و سرکوب‌های سیاسی، باعث شد کشمیر به یکی از کانون‌های مهم تنش‌های قومی و مذهبی در منطقه تبدیل شود که تا امروز نیز ادامه یافته است.
با اعلام استقلال پاکستان از هند که همزمان با استقلال هند از سلطه بریتانیا در سال ۱۹۴۷ رخ داد، مقرر شد که امیران ایالتی که تحت نظارت انگلستان و با نوعی خودمختاری نیمه‌مستقل در منطقه کشمیر اداره می‌شدند، بر‌اساس سه معیار مذهب اکثریت جمعیت، خواست مردم و وضعیت جغرافیایی، تصمیم بگیرند که به پاکستان بپیوندند یا هند. با توجه به این معیارها، ایالت کشمیر که اکثریت جمعیت آن مسلمان بودند، باید به پاکستان ملحق می‌شد، اما مهاراجه‌هاری سینگ که در آن زمان فرمانروای کشمیر بود، از این ایده استقبال نمی‌کرد و ترجیح می‌داد استقلال خود را حفظ کند. بنابراین او از پیوستن به هر دو کشور هند و پاکستان اجتناب می‌کرد و در عوض برای تأمین نیازهای فوری مردم توافق کوتاه‌مدتی با پاکستان امضا کرد که خدمات دولتی، از جمله حمل‌ونقل، را در بر می‌گرفت. در آن زمان، مسلمانان منطقه که از قرن نوزدهم میلادی به تبعیض‌ها و محدودیت‌ها اعتراض داشتند، از پیوستن به پاکستان حمایت می‌کردند و بی‌ثباتی وضعیت را نمی‌پذیرفتند. با این حال، در سال ۱۹۴۸ مهاراجه‌هاری سینگ تصمیم نهائی خود را گرفت و اعلام کرد که به هند می‌پیوندد؛ کشوری که از نظر مذهبی با او هم‌سویی داشت و به او امکان می‌داد با یاری هند، مخالفانش را سرکوب و بر اکثریت مسلمان منطقه تسلط یابد. به دنبال این تصمیم، در اکتبر ۱۹۴۷، گروهی از قبایل مسلمان مرزی پاکستان به اعتراض به اخبار مربوط به آزار مسلمانان در کشمیر، به این منطقه حمله کردند و خواهان پایان به تعلیق الحاق کشمیر به پاکستان بودند. در پاسخ، مهاراجه از هند درخواست کمک نظامی کرد و پذیرفت که کشمیر در امور نظامی و خارجی تابع هند باشد. این اتفاق باعث آغاز جنگ‌های طولانی میان هند و پاکستان بر سر کشمیر شد که در نهایت منجر به تقسیم این منطقه بین دو کشور گردید؛ هرچند این تقسیم رضایت هیچ‌کدام را جلب نکرد.
همان‌طور که گفته شد، مسلمانان ساکن مناطق مرزی پاکستان به قلمرو مهاراجه حمله کردند و این واقعه سرآغاز جنگی شد که از اکتبر ۱۹۴۷ تا اوایل ۱۹۴۹ به طول انجامید. این درگیری‌ها در نهایت با میانجی‌گری سازمان ملل و اعلام آتش‌بس پایان یافت و مقرر شد سرنوشت کشمیر از طریق همه‌پرسی مشخص شود، اما این همه‌پرسی هرگز برگزار نشد. پس از پایان جنگ و آغاز آتش‌بس در سال ۱۹۴۹، حدود یک‌سوم از کشمیر که پاکستان آن را «کشمیر آزاد» می‌نامد، تحت کنترل پاکستان باقی ماند و بخش‌هایی نیز تحت کنترل هند ماند که در سال ۱۹۵۴ به صورت رسمی تحت عنوان «جامو و کشمیر» به خاک هند الحاق شد. برای روشن شدن بیشتر موضوع، باید یادآور شد که لرد مونتباتن، آخرین فرماندار کل بریتانیا در هند، در زمان استقلال هند، همچنان کنترل امور کشور را در دست داشت. 
او اعتقاد داشت بهترین راه برای حفظ صلح موقت، کنترل هند بر ایالت کشمیر تا زمان برگزاری همه‌پرسی است، اما این تصمیم باعث شد که همه‌پرسی به تعویق بیفتد و تنش‌ها بین هند و پاکستان افزایش یابد. در نهایت، هند با تصرف دو سوم از کشمیر و پاکستان با کنترل بخش شمالی این منطقه، مرزهای کشمیر را نه بر‌اساس خواست مردم، بلکه بر پایه قدرت نظامی تعیین کردند. این جنگ که در سال ۱۹۴۹ به پایان رسید، خط آتش‌بس میان دو کشور را ایجاد کرد و نشان داد که سرنوشت کشمیر نه با رأی مردم بلکه با زور اسلحه تعیین شده است؛ زخمی که هنوز بر قلب شبه‌قاره باقی است. 
در سال ۱۹۵۰، چین نیز وارد ماجرای کشمیر شد و بخش‌هایی از شرق این منطقه را تصرف کرد. در سال ۱۹۶۲ جنگی کوتاه میان چین و هند رخ داد که چین در نهایت بخش اکسای کشمیر را به تصرف خود درآورد. اما منازعه اصلی همچنان میان هند و پاکستان باقی ماند؛ جنگ سال ۱۹۶۵ با میانجی‌گری روسیه در ۱۹۶۶ خاتمه یافت و جنگ سال ۱۹۷۱ نیز که در پی حمایت هند از استقلال‌طلبان پاکستان شرقی رخ داد، به تشکیل کشور بنگلادش منجر شد. آتش‌بس این جنگ در سال ۱۹۷۲ اعلام شد و پاکستان در سال ۱۹۷۴ کشور بنگلادش را به رسمیت شناخت. جنگ محدود سال ۱۹۹۹ نیز بین دو کشور رخ داد و با تلفات سنگین، به پایان رسید. اگرچه در سال‌های بعد جنگی تمام‌عیار رخ نداده، وضعیت میان دو کشور آتش‌بس بوده نه صلح کامل و آنها بارها یکدیگر را به تهدید نظامی، حتی از نوع هسته‌ای، متهم کرده‌اند و در مرزهای کشمیر درگیری‌های محدودی صورت گرفته است. مسئله کشمیر همچنان دو کشور را در شرایط بحرانی و پرتنش نگه داشته است، بحرانی که به رغم گذشت زمان هنوز پایان نیافته و این روزها نیز دوباره تشدید شده است.
در پایان اشاره به نکاتی خالی از لطف نیست، بررسی‌ها و اسناد گوناگون نشان داده‌اند که بسیاری از گروه‌های تروریستی فعال در منطقه غرب آسیا در برهه‌های مختلف، به نوعی در پیوند با سیاست‌ها یا حمایت‌های مستقیم و غیرمستقیم ایالات‌متحده آمریکا قرار داشته‌اند. برای مثال، اسناد مربوط به عملیات «سیکلون» در دهه ۱۹۸۰ حاکی از آن‌اند که سازمان سیا به‌ منظور مقابله با نفوذ شوروی در افغانستان، به تجهیز و آموزش مجاهدین افغان پرداخت؛ افرادی که بعدها بخشی از آن‌ها در قالب جریان‌هایی نظیر القاعده ظهور کردند. همچنین در بحران سوریه، مراکز مطالعاتی مانند «بروکینگز» و «رند» گزارش‌هایی منتشر کردند که از حمایت‌های غیررسمی آمریکا و برخی هم‌پیمانانش از گروه‌های شبه‌نظامی مخالف دولت سوریه‌– که در مواردی گرایشات افراطی و تکفیری داشتند– پرده برمی‌داشتند. افزون بر این، برخی از اعضای کنگره آمریکا همچون «تولسی گابارد» به ‌صراحت اذعان کرده‌اند که کمک‌های تسلیحاتی واشنگتن به گروه‌های مختلف در سوریه، به‌طور ناخواسته باعث تقویت گروه‌های تروریستی شده است. «دونالد ترامپ» نیز در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۶ اعتراف کرد که اقدامات دولت‌های پیشین آمریکا در خاورمیانه، زمینه‌ساز شکل‌گیری داعش شده‌اند. مجموعه این شواهد گویای آن است که بخش قابل‌توجهی از گروه‌های تروریستی فعال در غرب آسیا، نه صرفاً محصول نابسامانی‌های داخلی منطقه، بلکه نتیجه برنامه‌ریزی‌های سیاسی و مداخله‌گری‌های قدرت‌های خارجی–به‌ویژه آمریکا– بوده‌اند.
در همین زمینه، «خواجه آصف»، وزیر دفاع پاکستان، در گفت‌وگویی صریح با شبکه خبری «اسکای نیوز»، بدون آن‌که نام مشخصی از گروه‌های تروریستی ببرد، اعتراف کرد که دولت پاکستان به مدت سه دهه از گروه‌های شبه‌نظامی و تروریستی فعال در منطقه حمایت کرده است. او این سخنان را در پاسخ به پرسش صریح «یلدا حکیم»، مجری شبکه اسکای نیوز، مطرح کرد. یلدا حکیم از وزیر دفاع پاکستان پرسید که آیا کشورش سابقه طولانی در تأمین مالی، آموزش، پشتیبانی و حمایت از گروه‌های تروریستی دارد یا خیر. خواجه آصف در پاسخ تأکید کرد: «ما این اقدامات ناپسند را طی سه دهه برای ایالات‌متحده انجام دادیم، و همچنین برای قدرت‌های غربی دیگر از جمله بریتانیا. این یک اشتباه بزرگ بود، و امروز ما خود تاوان این تصمیمات را می‌پردازیم.» این سخنان در حالی بیان شد که در گذشته مقام‌های پاکستانی معمولاً نقش کشورشان در چنین فعالیت‌هایی را رد می‌کردند و هرگونه ارتباط مستقیم با گروه‌های افراطی را تکذیب می‌نمودند. این اعترافات خواجه آصف از آن جهت اهمیت دارد که او نخستین مقام رسمی در دولت شهباز شریف است که به چنین سطحی از نقش‌آفرینی پاکستان در حمایت، تجهیز و آموزش گروه‌های تروریستی اذعان می‌کند. در سه دهه گذشته، پاکستان همواره از سوی نهادهای بین‌المللی و برخی کشورهای منطقه به پناه دادن به گروه‌هایی مانند طالبان، تأمین اسلحه برای آنان، و فراهم‌سازی پشتیبانی لجستیکی و اطلاعاتی متهم شده است. با این حال، رهبران و مقام‌های پیشین این کشور، از جمله مسئولان نهادهای اطلاعاتی و امنیتی، همواره این اتهامات را بی‌اساس و بخشی از فضاسازی‌های سیاسی می‌دانستند. اما اعترافات اخیر وزیر دفاع کنونی، مهر تأییدی است بر این‌که برخی از سیاست‌های گذشته پاکستان در راستای منافع قدرت‌های خارجی اتخاذ شده و اکنون تبعات و پیامدهای امنیتی و سیاسی آن به شکلی جدی دامن‌گیر خود این کشور شده است. باید توجه داشت که همین مسئله نیز می‌تواند بحران را بازتولید تولید کند و آتش زیر خاکستر را زنده نگه دارد.